_خاطره ای از شهید مرتضی بشارتی از همرزمان شهید عالی_
هنگام مطالعه زندگی بزرگان اسلام به افرادی برمیخوردیم که به اذن خدا کرامتها و کارهای خارقالعاده از آنها سر زده است
عرفایی چون اسیدبنحضیر، عتاب بن بشیر، علاء بن حضرمی و یارانش و یا آن سه تن که در غاری گرفتار شده بودند و با درخواست و توجه آنها در غار گشوده شد، نمونههایی از این خرقعادتهاست.در قرآن نیز از وحی و الهام به حضرت مریم و مادر موسی علیهمالسّلام سخن رفته است. در مورد زندگی حضرت امام راحل نیز به کرامتها و خرق عادتها اشاره کردهاند.در زندگی حسین عالی که پیرو صادق ولایت بود نیز بارقههایی از این بصیرت و معرفت مشاهده میشود. بعضی از دوستان خاص او اذعان دارند که او به معرفتی دست یافته بود که میتوانست از ضمیر افراد اطلاع یابد و تسبیح موجودات عالم را که خداوند در قرآن بر آن تصریح کرده است، بشنود.شهید بشارتی تعریف میکرد: «با حسین برای شناسایی رفتیم. وقت نماز شد. اوّل برادر عالی نماز را با صوتی حزین و دلی شکسته خواند. بعد ایشان به نگهبانی ایستاد و من به نماز. من در قنوت از خدا خواستم یقینم را زیاد کند و نمازم را تا به آخر خواندم. پس از نماز دیدم حسین میخندد. به من گفت:« میخواهی یقینت زیاد بشه؟»با تعجّب گفتم: «بله، اما تو از کجا فهمیدی؟»
خندید و گفت: «چهقدر؟»
گفتم: «زیاد.»
گفت: «گوشِت رو بذار روی زمین و گوش کن.»
من همان کار را کردم. شنیدم که زمین با من حرف میزد و من را نصیحت میکرد و میگفت: «مرتضی! نترس. عالم عبث نیست و کار شما بیهوده نیست من و تو هر دو عبد خداییم، اما در دو لباس و دو شکل. سعی کن با رفتار ناپسندت خدا را ناراضی نکنی و…»
زمین مدام برایم حرف میزد. سپس حسین گفت: «مرتضی! یقینت زیاد شد؟»
مرتضی میگفت:« من فکر میکردم انسان میتواند به خدا خیلی نزدیک شود، اما نه تا این حد.»
البته موارد زیادی از اوصاف عجیب این شهید است که متآسفانه دوستان شهید به دلایل مختلف از نقل آنها صرف نظر کرده اند
……………………………
پ.ن: امان از این ماه صفر.. چقدر بلا.. چقدر ضرر..
قال رسول الله (ص): اذا مات العالم الفقیه ثلم فی الاسلام ثلمه لایسدها شیء
وقتی عالمی فقیه، فوت کند در اسلام رخنه و حفرهای ایجاد میشود که هیچ چیزی نمیتواند جای آن را پر کند