تحفه ای
زلف پریشان تو مر عمر مرا کاست شیرین بود و مختصر این عیش چه زیباست
از محنت و اندوه نبردم چو نصیبی چون سرو خرامان تو این بزم بیاراست
باکم نبود همهمه و ظلمت محشر گر بشنوم از یار: بیا! راه از این جاست
یارب برسان مرغ سعادت به من این دم یارب مددی مادر من حضرت زهراست
راکد تو پسندی بود این آب خروشان؟ باشد! بستان جان من این عبد محیاست!
چه چیزا که آدم نمیشنوه!
مثلا؟
مال خودته شعر؟؟
با عرض شرمندگی از اساتید شعر و ادب.. بله
سلام
من چند بار خوندم ، ولی مصرع اول رو نفهمیدم با اجازه …
آمدیم ..
چیزی نبود .
رفتیم .
راستی سال خوبی داشته باشی .
خدا خیرتان دهاد.. داریم کپک میزنیم