اساس زمین و زمان.. فاطمه!

اساس زمین و زمان فاطمه        فراتر زهفت آسمان فاطمه
غلامیت مهر و کنیزی‌ت ماه       شب و روز بر آستان فاطمه
به درگه تو را کیست شیطان؟ سگی      ز نامحرمان پاسبان فاطمه
چو در خاطرم بگذرد نام تو       شرر خیزدم زاستخوان فاطمه
«ندانم چه ای هرچه هستی تویی»       اگر آشکار ار نهان فاطمه
کجا با من این‌گونه گفتار بود؟       تو راندی مرا بر زبان فاطمه
کسانم به بند اندر افکنده‌اند       رهایم کن از ناکسان فاطمه
به جامی از آن باده جاودان       زهشیاری‌ام وارهان فاطمه
که گر چیره گردد خرد بر هنر       نبیند روانم زیان فاطمه
کی‌ام؟ بنده‌ای زشت و ناشسته‌روی      ز ناخوب‌تر بندگان فاطمه
که نام خداوند خیبرگشای       مرا بود حرز امان فاطمه
مرا گم شد آن کیمیای وجود      به بازار آخر زمان فاطمه
مرا گرچه نادلپذیرم هنوز       برآر از شمار خسان فاطمه
«از این برتر اندیشه برنگذرد»       تویی برترین بی‌نشان فاطمه
نبودی اگر بیم جان، گفتمی      تو را کدخدای جهان، فاطمه
نخواهم زکس داد جز شوی تو       به بیدادگاه جهان فاطمه

استاد یوسفعلی میرشکاک

پ.ن: این هم فایل صوتی همین شعر با صدای خود استاد

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *