جنبش های مجازی ، تحرکات اجتماعی

یادتان هست اوایل که تلفن آمده بود چقدر مزاحم تلفنی رواج داشت؟ بعد تر ها که CALLER ID آمد و شماره تماس گیرنده را نشان میداد ، تلفن عمومی ها آباد شد.

همه مزاحمت ها هدفمند بود؟ همه مزاحمت ها برای خانه های دختر دار بود؟ نه. همین که فردی که به بلوغ فکری نرسیده حس کند کسی او را نمی بیند کافی است برای شیطنت. یادگاری های روی صندلی اتوبوس و درب توالت ها هم از همین جنس است.

یادتان هست موبایل که آمد اما چندان خبری از این مزاحمت ها نبود . اما به محض ورود سیم کارت اعتباری.. فضا منفجر شد. یک طرح گرافیکی طنزی بود که یک شیشه مربا را نشان میداد که با سیم کارت های اعتباری پر شده بود. زیرش نوشته بود “خاطرات دوران مجردی یک دختر ایرانی” حالا البته که همه دختران ایرانی اینطور نیستند و البته که این پدیده مخصوص دختران نیست.

اصلا خاطرتان هست ویدیو که آمده بود چه جر و بحث هایی در جامعه بود؟ دقیق خاطرم هست روی دیوار می نوشتند ویدیو =فحشا = طلاق

خب آمد و به فکر تولید فیلم های VHS افتادیم. و… آیا حل شد؟ خیر. صرفا فراموش شد. چون دیگر cd آمده بود.

بعد بساط معضلات cd های مبتذل دستفروش.. الان دیگر نیست. چرا؟ حل شده؟ خیر! چون اینترنت پر سرعت آمده!

حالا هم این پدیده شبکه های اجتماعی معضل روز است. با کیفیت و کمیت هم آمده . اما بدون زمینه و فرهنگ سازی قبلی.

بیاید چند خاطره ی تلخ و شیرین “غیر حساس” اخیر را مرور کنیم.

قرعه کشی جام جهانی انجام می شود و معلوم میشود ایران با آرژانتین هم گروه است. صد و چند هزار کامنت ایرانی ها حمله میکند به صفحه های اجتماعی بی نوایی به نام “مسی”.. فاجعه ای که رسانه ای می شود و منجر به عذرخواهی برخی شخصیت ها و تیم های ایرانی و بعضا کتمان موضوع که: “ما؟ ایرانی ها؟ با تمدن چند هزار ساله؟ حاشا و کلا. ایرانی نبوده اند! شک نکنید”

استاد بزرگوار! آقای جمشید مشایخی. ایرانی نبوده اند پس کجایی بوده اند؟ افغانی و تاجیک بوده اند که فارسی بلدند؟ مزدور و مرتزقه ی اجانب بودند؟ یا نکند صد و چند هزار اکانت جعلی یا به اصطلاحfake بوده؟

خیر اگر مایل باشید با مراجعه به یکی از نهادهای امنیتی می توانید اسم و آدرس و شماره تلفن تک تک این افراد را مشاهده کنید. بله ما دانش کنترل کاربران را به لحاظ فنی (و نه فرهنگی) دارا هستیم. منتها نمیدانیم کجا باید از آن استفاده کنیم. بگذریم.

بیایید کمی عمیق تر به موضوع نگاه کنیم. در یک چنین موضوعی (مسی) که هیچ اختلاف ایدولوژِک ، هیچ شبهه شرعی ، هیچ انگیزه سیاسی و هیچ انگیزش و تشویق خارجی یا داخلی وجود نداشته ، چنین فاجعه ای به بار آمد. حال به نظرم قابل تصور باشد فجایعی که بویی از شبهات و اختلافات فرهنگی ، شرعی یا سیاسی برده باشد. فاجعه تر مواردی است که رسانه های خارجی یا داخلی جرقه آن را زده باشند..

دو روز بعد از مسی نوبت به یک مجری برزیلی رسید. ترور صفحه مجازی وی تا جایی پیش رفت که این مجری صفحه فیسبوکش را قفل (مخاطب محدود) کرد.

اخیرا مساله پنج مرزبان پیش آمد . خب این بار این “جو زدگی” کارکرد مثبتی داشت. صفحه ها درست شد و کمپین ها در حمایت از این پنج سرباز کشورمان.

کمی عقب تر برویم. یک روز خبری منتشر شد مبنی بر فوت استیو جابز مدیر کمپانی اپل… همین جماعت یک پارچه ، آواتار (تصویر حساب کاربری) هایشان را به عکس مرحوم استیو جابز یا لوگوی شرکت اپل تغییر دادند. و بعضا مشکی به تن صفحه هایشان کردند و شعر ها سرودند در فراغش.. حالا شاید کمتر از یک پنجمشان تا قبل از آن اسم استیو جابز به گوششان خورده بود یا حتی مشتری اپل بودند.

و عقب تر برویم. با یا بی محرک خارجی بخشی از همین جماعت قرار گذاشتند در یکی از روزهای گرم تابستان برای آب بازی به یکی از پارک های تهران بروند. حرکتی که به لحاظ شرعی خلاف و به لحاظ اجتماعی هنجارشکن بود.

اما بازتاب های مجازی این واقعه چگونه شد؟ برادران ما این ها را عمال صهیونیزم بین الملل و عوامل سازمان سیا و تهدیدات امنیت ملی و… خواندند. اما قصه چه بود؟ همان گروه جوگیر همیشگی بودند. فقط عده ای از گستاخ تر ها و کم التزام ترهایشان این بار از فضای مجازی خارج شدند و پا در عرصه حقیقی گذاشتند.

اما ما چه کردیم با این ها؟ هنجارشکنی کرده اند. باید تنبیه بشوند. در همه ی دنیا هنجارشکن تنبیه میشود. با این تفاوت که ما در اینجا هنجارهای بیشتری داریم. نظاممان اسلامی است و خب اسلام هنجارها –بخوانید چهارچوبها- ی بیشتری برای جامعه تعریف کرده.

{حالا اینکه این هنجارها به هر میزان که ایجاد محدودیت میکند زندگی را راحت تر میکند و نه سخت تر توضیحش کار مراجع و علماست. جرات کنیم یک بار بی حاشیه تریبون در اختیار مراجع قرار بدهیم و دعوتشان کنیم به صحن علنی جامعه. عالمند کارشان این است. نه خانه نشینی و مکتب نشینی. اینکه اسلام (به شرط اجرای تمام و کمال) باعث خوشبختی دنیوی(و نه تنها اخروی) می شود خود مبحث پر مغز و توضیح طلبی است که امثال من نه سوادش را داریم نه جرات طرحش را. فقط به آن معتقدیم. و نیز معتقدیم مدل (نه ارایه شده، بلکه) اجرا شده در کشور ما ، مخرج مشترک اسلام ، فرهنگ ایرانی ،  آداب شرقی ، رسوم خاورمیانه و سبک زندگی وارداتی غربی است. البته! مخرج مشترک کامل این مدل های فرهنگی نه! صرفا مخرج مشترک محدودیت های این مدل ها در حال اجراست.}

 

ما اما به اینها همه آن نسبت های عجیب و غریب را دادیم اما هیچ کارشان نکردیم. یعنی عملا “دستنشانده انگلیس” و “عامل صهیونیزم” را به دو اصطلاح طنز تبدیل کرده ایم. کاش بشود در برخورد با پدیده ها اولا درست نمره بدهیم ثانیا متناسب با نمره عمل(تنبیه یا تشویق) کنیم. آب بازی مختلط عده ای اگر منفی پنج نمره میگیرد به همان نسبت برخورد شود. نه اینکه منفی پنجاه نمره بدهیم و صفر برخورد کنیم.

نادان کسی است که در بحران های اجتماعی سیاسی فرهنگی نتواند رهبر و پیرو را تمیز دهد. آنکه عامل دشمن است اساسا انقدر ناشی نیست که برای چنین برنامه مضحکی آفتابی شود. سرنخ ها و جرقه های اولیه ی هر کدام از پدیده های بالا و آنهایی که گفته نشد را اگر بیابیم به محرک ها و سازمان دهنده ها می توانیم نزدیک شویم.

و بدیهی است و گفتن ندارد که در تجربیات تلخ سال ۸۸ نیز اگر این دغدغه اصلی “همه”  ما بود بحران خیلی زود تر جمع می شد.

و برنده در این میدان همیشه کسی است که این عده ی تحریک پذیر و جوگیر را بهتر مدیریت کند.

 

در پایان پیشنهاد میکنم بیاییم یک بار هم که شده علاج قبل از فاجعه .. نه! علاج حین فاجعه کنیم. بیاییم با گسترش شبکه های اجتماعی داخلی و کیفیت بخشی به آن همزمان با تشدید فیلتر شبکه های اجتماعی خارجی زمینه را برای آموزش آداب حضور در شبکه های اجتماعی فراهم کنیم. در دوره های کوتاه زمانی که همه فیلترشکن ها از کار افتاده و اخیرا بعد از مختل شدن سایفون که قدرتمند ترین سیستم تعبیه شده برای فیلتر جمهوری اسلامی بود، همگی میدانیم که شدت بخشیدن به فیلتر و بستن منافذ عبور ، کار سختی برای ما نیست.

اگر قرار است شبکه های اجتماعی محل مقابله ی منطق و فرهنگ و سیاست ما با دشمن باشد. اگر قرار است در این فضا طرح شبهه و حل آن صورت گیرد. باید ابتدا این فضا از این جماعت جوگیر و ناشی خالی شود.

چون اولا زمین بازی(مدیریت شبکه های اجتماعی جهانی) در اختیار ما نیست و برجسته شدن افراد و سخن ها ابدا تصادفی و یا منصفانه نیست. ثانیا مدیریت این جماعت کم سواد و منفعل در اختیار ما نیست . گفتنی است این عده از تخصصی شدن و منطقی شدن هر بحثی جلوگیری میکنند.

با این حال تصور میکنم با قرار دادن اینترنت بدون فیلتر (یا بدون فیلتر شبکه های اجتماعی) در اختیار همه روزنامه ها و سایت های خبری معتبر و نهادهای قابل اعتماد. اولا فضا را برای ورود متخصص ها با هر تفکری آسان تر و اتلاف وقتشان را کمتر کنیم و خروج ارز از طریق وی پی ان و .. را به صفر برسانیم.

چه بهتر که فیلتر هایمان را علاوه بر هدفمندی موضوع ، هدفمندی کاربر نیز بنماییم. ما تاکنون صرفا به بهتر شدن قدرت  فیلتر و هوشمند شدن کمیت آن پرداخته ایم. به نظرم الان باید به فیلتر شدن هوشمند کاربران بپردازیم.

در این بین چند تذکر مطرح میشود. اول اینکه شاید این روزنامه ها و سایت ها از این امکان سو استفاده کنند و اقدام به انتشار این خط بدون فیلتر به بیرون کنند.

-خب بدیهی است این تذکر حاصل سواد کامپیوتری کمی است. خطوط به راحتی قابل کنترل هستند. ضمن اینکه همین الان هم با فیلتر شکن های مختلف این عمل درحال صورت گرفتن است.

تذکر دوم اینکه ما با گرفتن شبکه های اجتماعی از همه و سپردن آن به چند طیف خاص از طرح شبهات اساسی ضدانقلاب و حل آن جلوگیری میکنیم. چون در میان روزنامه ها و سایت های دارای مجوز ، کمتر کسی به اصل انقلاب معترض است.

– باید پاسخ داد که. خیر . ضدانقلاب خارج از کشور بیکار ننشسته اند. و ما میتوانیم با مدیریت فضای شبکه های داخلی آرام آرام این شبهات را مطرح و پاسخشان را بدهیم تا برای عوام الناس نیز حل بشود.

..

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *