ماهِ مجلس

هشت سالم که بود رفتم حج.

کاری به وقایع زندگیم از تولد تا حج ندارم…

مکه یکی داشت فال حافظ میگرفت برای همه..

گفتند برای حاجی کوچک کاروان نیز بگیر..

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد    دل رمیده ما را انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت        بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا           فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
به صدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست       گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور      که طاق ابروی یار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا       که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه ی تو شرابی به عارفان پیمود          که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد
چو زر عزیز وجودست شعر من آری       قبول دولتیان کیمیای این مس شد
خیال آب خضر بست و جام کیخسرو       به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
ز راه میکده یاران عنان بگردانید      چرا که حافظ از این راه برفت و مفلس شد

……………………………..

و شرمندگیست بعد از این همه سال… که یادم می آورد.. ماهِ مجلس قرار بود بشوم..

آهِ مجلس شدم…

مطالب مرتبط

۲ دیدگاه‌

  1. Avatar حق گفت:

    حس خوبی دارید

  2. با سلام،
    ما یک سایت در زمینه مهدویت به نام «به سوی ظهور» ایجاد کرده‌ایم. لطف کنید ما را با آدرس زیر در لیست پیوندهای خود قرار دهید:
    Besuyezohur.ir
    با تشکر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *