فطریه
به کوی یار گذر کردم امشب از سر مستی به از خماری و بهجت چه باشد عاید هستی؟
رسیده آخر مهمانی و تهیست بساطم بگیر از سر لطفت از این رها شده دستی
تویی ک در شب قدرت هزار ماه نهفته بدون ماه پلنگی فتاده ام چه نشستی؟
چگونه گویمت آقا بیا و ضامن من شو؟ تویی که آن همه بالا و من به این همه پستی
ولی امید من امشب توان گرفته چو دیدم عبور کردی از اعمال من..تو دیده ببستی
……………………..
تحفه ی درویش.. عیدانه شما